Web Analytics Made Easy - Statcounter

 

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز شنبه ۱۶ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که انتشار گزارش فنی پزشکی قانونی درباره مرگ مهسا امینی، توسعه تخت گاز مناسبات تهران و مسکو و جهان در خطر «آخرالزمان» هسته‌ای در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها وسرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

 

برجام در کوتاه‌مدت به نتیجه نمی‌رسد


علی‌اصغر زرگر تحلیلگر مسائل بین‌الملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: دولت‌های اروپایی حساسیت بیشتری نسبت به افکار عمومی داخلی خود دارند و برخی از صحبت‌هایی که از جانب آن‌ها مطرح می‌شود مثل اینکه اخیرا شورای اروپا گفته که تحریم‌های جدید را بررسی خواهد کرد بیشتر پاسخی به افکار عمومی‌شان است و شاید اساس سیاست کلی آن‌ها در مجموع این نباشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در حال حاضر با توجه به اتفاقات اخیری که در ایران پیش آمد و تبلیغات بسیار شدیدی و خصمانه‌ای که شبکه‌ها و رسانه‌های بیگانه علیه ایران انجام داده‌اند آمریکا برانگیخته شده و نسبت به این حساسیت‌ها واکنش نشان داده است؛ لذا بخشی از صحبت‌هایی که می‌شود پاسخ به این حساسیت‌هاست. تعدادی از کشور‌های کوچک اروپایی که از گروه سبز هستند و نسبت به حقوق بشر و مسائل فمینیسم حساسیت دارند صحبت‌های خیلی رادیکال و حرارتی را انجام می‌دهند. هر چند که سیاستمداران نیز در مقاطعی نمی‌توانند برخلاف افکار عمومی جوامع خود رفتار کنند و مقداری همراهی می‌کنند. ولی این یک بخش است و بخش دیگر عکس‌العمل اروپایی‌ها و آمریکا نسبت به ایران مربوط می‌شود به نزدیکی ایران به چین و روسیه که به نوعی نگاه به شرق را تقویت کرده است؛ لذا به همین جهت است که آن‌ها در خصوص احیای برجام و توافق نیز شاید بگویند که دیگر فایده‌ای در توافق نیست. از نظر داخلی نیز درست است که تمایلی وجود دارد که برجام به نتیجه برسد، اما وزیر امور خارجه کشورمان تلویحا به این نکته اشاره کردند حال که در پیمان شانگ‌های به عضویت دائم درآمد‌ه‌ایم نگاه چندان واجبی به برجام نداریم. این رویکرد نشان می‌دهد که آن تمایل اولیه باز هم نسبت به برجام وجود ندارد. اروپا در رابطه با مساله انرژی نیز چندین کارخانه تولید برق خود را که قبلا از زغال سنگ استفاده می‌کردند مجددا آن‌ها را برای تولید برق آماده می‌کنند؛ لذا تکنولوژی به کشور‌های اروپایی نیز اجازه می‌دهد که با این نوع کمبود‌های مقطعی گاز و انرژی بتوانند برخورد کنند و جایگزین آن را داشته باشند. این هم مساله دیگری است که طرفین را در حالت ایستایی قرار داده و به نظر نمی‌رسد که طرفین در کوتاه مدت مجددا وارد مذاکره شوند. باید منتظر بود که این حساسیت‌ها و واکنش‌ها فروکش کند و سیاستمداران اروپایی بتوانند مقداری با مسائل ایران با منطق برخورد کنند. در این صورت احتمال اینکه برجام نیز به نتیجه‌ای برسد و طرفین به توافق برسند نیز وجود دارد.

 

چرا نوجوان و اغتشاش؟


علیرضا شریفی یزدی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان چرا نوجوان و اغتشاش؟ نوشت: در موضوع رفتار برخی از نوجوانان و جوانان در اغتشاشات اخیر بیش از آنکه دنبال عوامل بیرونی بگردم، دنبال عوامل درونی هستم. اولین بحث این است که وزارت آموزش‌وپرورش یک وزارت فشل و زمینگیر است و اتفاقات اخیر کاملاً نشان می‌دهد که در این ۱۶ هزار ساعت وقتی که از بچه‌های ما طی ۱۲ سال می‌گیرد، عملاً کار مفیدی نکرده‌است. دلیل واضح آن نیز همین اتفاقاتی است که شاهد آن هستیم. بخش بزرگ مشکل ما متعلق به نظام آموزشی است و این باید در گام اول اصلاح شود.
اما نکته بعدی شکاف میان نسلی است که وجود دارد و حتی به نظر بنده ما از شکاف میان نسلی هم گذشته و به گسست میان نسلی رسیده‌ایم و ما اصلاً با هم مفاهمه نداریم. در حالی که هر دو ظاهراً فارسی هم صحبت می‌کنیم، اما گفت‌وگوی همدیگر را درک نمی‌کنیم و این گسست میان‌نسلی که قبلاً شکاف میان نسلی بود، موجب شده‌است که بچه‌های ما مانند گیاه خودرو بزرگ شوند و ارزش‌ها و هنجار‌هایی که این همه در مدرسه، خانه و رسانه‌ها گفته‌ایم متأسفانه به آن‌ها انتقال پیدا نکند که البته نتیجه آن را داریم می‌بینیم.
نکته سوم این است که بچه‌ها محصول اتفاقاتی هستند که در خانه‌های ما دارد می‌افتد. خانوده‌های ما به‌دلیل عصبانیت و خشمی که از شرایط اقتصادی به ویژه در هفت، هشت سال اخیر و مخصوصاً در پنج سال اخیر داشته‌اند، در خانه درباره این موضوعات صحبت می‌کنند و نوجوانان که ظرفیت پذیرش این مسائل را ندارند، به راحتی این خشم را بیرون می‌ریز‌ند. حال وقتی زیرساخت مناسب نیز ایجاد نشده که بچه‌هایمان هیجانات خود را از کانال درست بروز بدهند و زیرساخت‌های ما برای این قضیه ضعیف است، در نتیجه هرچیزی که هیجان بچه را به غلیان در آورد، طبیعتاً فضا را برای آن‌ها ایجاد می‌کند تا بخواهند این خشم خود را بیرون بریزند و البته اغتشاش نیز ایجاد کنند. در این میان، این نکته که غربی‌ها می‌خواهند بر این موج سوار شوند، اتفاق جدیدی نیست. ما ۴۳ سال است که به این موضوع عادت داریم، در اینجا، اما خواهش من از رسانه‌ها این است که دوباره نرویم سراغ تحلیل‌هایی که درست هستند، ولی کامل نیستند و عملاً مشکلی را از ما حل نمی‌کنند.
بدانیم در شرایطی که دشمنی‌های متفاوت و مداومی در برابر نظام اسلامی ما وجود دارد باید خود را برای مقابله با آن‌ها مقاوم کنیم. به این منظور اولین کار این است که نظام آموزشی را در دانشگاه‌ها و مخصوصاً مدارس تقویت کنیم. اول باید مدیریت در آموزش‌وپرورش با افرادی که متوجه تفاوت‌های نسل جدید با نسل قبلی هستند، عوض شود و مدیران آموزش‌و‌پرورش باید در این خصوص تحصیلات و تخصص مرتبط داشته باشند. طبیعتاً وقتی افراد در زمینه نحوه ارتباط با نسل جدید تخصصی ندارند، توانایی هم برای مدیریت و تأثیر بر رفتار آن‌ها نخواهند داشت و همین مسئله موجب می‌شود مثلاً با وجود اینکه همواره بیشترین نمره‌ها در درس‌های مذهبی از سوی دانش‌آموزان کسب می‌شود، ولی عامل به این خوانده‌های خود نباشند. در بسیاری از موارد شاهد هستیم با وجود اینکه مثلاً دانش‌آموز در درس هدیه‌های آسمانی نمره ۲۰ گرفته است، اما نمازخوان و روزه‌گیر نیست و این نتیجه همان نشناختن واقعیت نسل جدید در آموزش‌وپرورش است.
مسئله دیگر در حوزه آموزش‌وپرورش امکانات است. با وجود اینکه بخش زیادی از بودجه دولت در حوزه آموزش‌وپرورش هزینه می‌شود، ولی هنوز امکانات این حوزه کم است و همین‌طور نیاز است آموزش‌وپرورش به معنای واقعی کلمه ملی شود. موضوع بعدی در زمینه ایجاد اغتشاشات از سوی نوجوانان به خانواده‌ها مربوط می‌شود که باید متوجه فضای روانی و حساس نوجوانان باشند و تلاش کنند انتقادات خود به شرایط اقتصادی را در برابر آن‌ها انجام ندهند یا به نحوی نباشد که آن‌ها را تحریک به رفتار خشونت‌بار یا ایجاد خسارت برای خود و جامعه کنند.
یکی دیگر از بخش‌های مهم در زمینه دانش‌آموزان، رفتار کادر آموزشی مدارس با آنهاست. من در فیلمی دیدم که یکی از مدیران مدارس دانش‌آموزان را تهدید به اخراج از مدرسه در صورت انجام اغتشاش می‌کرد. این در حالی است که دانش‌آموزی که اکنون بعد از دو سال کرونا به مدرسه آمده بسیار علاقه‌مند است بهانه‌ای پیدا کند دوباره از مدرسه فرار کند. معلمان و مدیران مدارس باید به جای این رفتار‌های تهدیدآمیز با این نوجوانان صحبت کنند، حرف‌های آن‌ها را بشنوند، به این بچه‌ها نحوه استفاده از حق اعتراض را آموزش دهند و تفاوت اعتراض و اغتشاش را برای آن‌ها توضیح دهند. مسئله این است که نوجوانان همانطور که به راحتی برای انجام رفتار خشونت‌بار تحریک می‌شوند، به همان راحتی هم خشم‌شان تخلیه می‌شود و به همین دلیل باید آن‌ها را هدایت کرد تا خشم و نیروی جوانی را که دارند، به شکل درست تخلیه کنند، چون این رفتار نوجوانان با رفتاری که در اعتراضات مثلاً جریانات کارگری یا کارمندان دولت اتفاق می‌افتد، متفاوت است و نحوه برخورد با آن‌ها نیز نیاز به نگرش متفاوتی دارد.

 

خلاء حلقه‌های واسط اجتماعی


مهدی قمشی-استاد دانشگاه شهید چمران اهواز طی یادداشتی در شماره امروز مستقل با عنوان خلاء حلقه‌های واسط اجتماعی نوشت: در این روز‌های پُرالتهاب این پرسش‌ها بسیار شنیده می‌شود که چرا سلبریتی‌ها، چرا هنرمندان، چرا ورزشکاران، چرا استادان دانشگاه و در کل چرا گروه‌هایی که علی‌الاصول تخصصی در امور سیاسی و حکمرانی ندارند این گونه به میدان آمده و سردمدار اعتراضات مردمی شده‌اند؟ چرا سبک و سیاق اعتراضات شباهتی با جوامع دموکراتیک ندارند؟ چرا این اعتراضات بدون کسب مجوز رسمی انجام می‌شوند؟ چرا این اعتراضات همراه با شعار‌های ساختارشکنانه و گاه با ناسزاگویی‌ها و تخریب اموال عمومی همراه هستند؟
گرچه این سوالات و چرا‌ها کاملاً درست هستند، ولی از سوی دیگر باید پرسید در جوامع دموکراتیک و پیشرفته حلقه‌های واسط میان مردم و حکومت، در غیاب سلبریتی‌ها و هنرمندان یا ورزشکاران، چه گروه‌ها و کسانی هستند؟ روشن است که احزاب رسمی که متشکل از سیاسیون حرفه‌ای است، البته همه افراد جامعه صرف نظر از حرفه‌ای که دارند، در آن‌ها حضور دارند و حلقه‌های واسط میان مردم و حاکمیت هستند. اما در غیبت احزاب رسمی و یا محدودسازی فعالیت‌های احزاب رسمی، چه باید کرد؟ آیا مسئولان بر این گمان هستند که با بستن و محدودسازی احزاب، مردم همه تسلیم اراده حاکمیت می‌شوند؟ این البته گمان باطلی است که تحقق آن نه امری شدنی است و نه امری است که چنانچه اتفاق بیفتد درست است. مگر بزرگان دین نفرموده‌اند که کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؟ اگر مسئولیت‌پذیری برای همگان خوب است چرا برای سلبریتی‌ها خوب نباشد؟ اتفاقا این افراد و یا سایر اقشاری که اصطلاحاً گروه‌های مرجع خطاب می‌شوند و مورد توجه و اعتماد مردم هستند مسئولیت بالاتری نسبت به سرنوشت جامعه دارند. پس در غیاب سازمان‌های مردم‌نهاد سیاسی یا همان احزاب باید حضور و مشارکت بی‌نظیر سلبریتی‌ها و هنرمندان و ورزشکاران در مسائل سیاسی را مورد استقبال قرار داد. این شخصیت‌ها از ظرفیت‌های بالایی برای دعوت مردم جهت حضور در صحنه‌های اجتماعی و سیاسی برخوردار هستند و باید از این ظرفیت‌ها استفاده کرد، همانگونه که شخص آقای رئیس جمهور در مبارزات انتخاباتی خود از یکی از این سلبریتی‌ها (اتفاقاً با وجاهت غیر قابل قبول در شرایط فرهنگی رسمی)، یعنی آقای تتلو، استفاده نمود.
در مورد شکل و نوع اعتراض نیز، که ایراد بدون مجوز بودن به آن‌ها وارد می‌شود، حقیقت این است که علیرغم وجود ظرفیت و ساختار قانونی اعتراض در قانون اساسی کشورمان، در عمل، امّا این ساختار‌ها و ظرفیت‌ها یا نادیده گرفته شده‌اند و یا استحاله شده و از کارکرد ساقط شده‌اند. وقتی ساختار موجود (نه قانونی) اجازه اعتراض و کسب مجوز را کاملاً بسته است، و احزاب فراگیر (غیر خودی) نیز تعطیل شده‌اند، خود به خود تظاهر هیجانات اجتماعی ممکن است ناخواسته از بستر قانونی خود خارج شوند.
در هرحال باید بر این نکته تاکید کرد که در حکومت‌های مردم‌سالار حلقه واسط حاکمیت و مردم را احزاب و تشکل‌های مردم‌نهاد عهده‌دار می‌شوند (که وجود سلبریتی‌ها و سایر گروه‌های مرجع در آن‌ها نیز ممکن است سبب اعتباربخشی بیشتر به آن‌ها شود) که با طی دوره‌های مختلف آموزشی، دانش و مهارت‌های اجتماعی و سیاسی را نیز فرا گرفته‌اند. وجود تشکل‌های مردم‌نهاد در بخش‌های مختلف غیردولتی، صنفی، اجتماعی و ایجاد بستر آزاد برای فعالیت آن‌ها این ظرفیت را ایجاد می‌کند که از یک طرف مردم بستر انعکاس نظرات خود را بدانند و از طرف دیگر حاکمیت نیز نظرات تقریبی و تجمیعی آحاد کشور را قبل از بروز بحران دریافت کرده و تغییر سیاست یا اقناع‌سازی را به موقع انجام دهد. در صورتی که کارکرد این حلقه واسط دچار اختلال شود بروز هیجان و خارج شدن مسیر‌ها از روال معمول و صحیح خود لاجرم رخ می‌نماید. بروز هیجانات چند ساله اخیر در کشورمان همه حکایت از گم شدن این حلقه مفقوده دارد. در مسائل مربوط به معلمان و بازنشستگان و کشاورزان و مسئله اخیر مربوط به مرگ جانسوز مهسا امینی و مسئله گشت ارشاد همه حکایت از عدم انتقال صحیح و صادقانه پیام‌ها بین حاکمیت و ذینفعان و یا همان گم شدن حلقه قابل اعتماد مفقوده را دارد. ناگفته نماند کارکرد این حلقه‌های واسط نیز حلّال همه مشکلات نیست، (همان گونه که در کشور‌های دموکراتیک نیز گاهی اوقات دیده می‌شود)، ولی تا حد زیادی می‌تواند مشکلات را قبل از رسیدن به نقطه بحران حل نموده و یا تخفیف دهد. با این توضیحات تا زمانی که این بستر‌ها و حلقه‌های واسط دچار اختلال هستند نمود بیرونی هیجانات در محیط‌های دیگر نباید محل ایراد اساسی باشد. بروز اعتراضات پراکنده در محیط‌های شهری و اختلال در امور شهری، اعتراضات در محیط‌های دانشگاهی و اختلال در امر آموزش کشور، ورود سلبریتی‌های ورزشی و هنری، و... همه بیانگر نبود یا عدم کارکرد صحیح نهاد‌های مدنی و احزاب دارد که خواسته یا ناخواسته ثمره سیاست‌های حاکم بوده است.

منبع: تابناک

کلیدواژه: مهسا امینی ربیع الاول باقر نمازی سیامک نمازی نیکا شاکرمی سارینا اسماعیل زاده گشت ارشاد مهسا امینی ربیع الاول باقر نمازی سیامک نمازی نیکا شاکرمی سارینا اسماعیل زاده

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۴۷۰۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟

مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روز‌ها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش می‌شود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را می‌توان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالا‌های خانگی را عرضه می‌کند. سال‌ها دورانی که قیمت‌ها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش می‌ماند، گذشته است و مردم همچون خاطره‌ای محو از آن یاد می‌کنند. افزایش قیمت‌ها مدت‌هاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سال‌هاست می‌کشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد می‌آورند که در آن سال‌ها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و می‌شد با آن کالایی همچون پاک‌کن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راه‌آهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده می‌شد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمی‌کرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعی‌اش که می‌شد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روز‌ها هیچ کس تصور نمی‌کرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیش‌بینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر می‌رسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» می‌گوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمال‌سازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژه‌ای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاش‌های داخلی، با تلاش‌های دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسی‌خواهی» را منوط به «نرمال‌سازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنی‌های مداوم و مانع‌تراشی‌های مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصه‌ها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمی‌ریزد و آرامش جامعه را به هم نمی‌زند. در وضعیت نرمال، قیمت کالا‌ها برای مدت طولانی - سال‌ها - ثابت می‌ماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمت‌ها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت می‌ماند و مدام دچار افت یا نوسان نمی‌شود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم می‌ریزد و دچار بی‌ثباتی می‌کند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بی‌ثباتی می‌کند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایه‌گذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست می‌رود که حتی منجر به فرار سرمایه هم می‌شود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامه‌های حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحران‌هایی روبه‌رو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمال‌سازی» بودند، با حمایت بخش‌هایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیار‌گیری تریبون‌هایی بیشتر کنند. همان گروه که بار‌ها به «جواد ظریف» و تیم مذاکره‌کننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سال‌ها از زیر تحریم‌های فلج‌کننده خارج کند و چشم‌اندازی امیدوار‌کننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشور‌های بزرگ، داوطلب سرمایه‌گذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضان‌زاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آوار‌برداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدی‌نژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آوار‌برداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژه‌ای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابی‌های گذشته را جبران می‌کرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان می‌داد. آن هم با خزانه‌ای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدی‌نژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانه‌ای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشته‌ای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پول‌پخشی»‌های مداوم و بی‌حساب کتاب احمدی‌نژاد که گاه با «گونی» پول‌ها را در سفر‌های استانی جابه‌جا می‌کرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچ‌گاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچ‌گاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» می‌توانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:

 
نقوی‌حسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابی‌فرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانه‌ای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاء‌الدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقت‌پور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوری‌آرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاح‌طلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاح‌طلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاح‌طلب بودند. تقریبا تصویری بی‌نقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامی‌ها» و «نابرجامی‌ها» تقسیم خواهد شد. «برجامی‌ها» که خواهان گفتگو و عادی‌سازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع می‌اندیشند و «نابرجامی‌ها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریم‌ها استقبال می‌کنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا می‌کنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفاف‌سازی می‌بندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی می‌شود که باید در لایه‌هایی پنهان تصمیم‌گیری شود. دالان‌هایی پنهان برای افرادی خاص گشوده می‌شود و تجارتی نهان شکل می‌گیرد که از چشم ناظران پنهان می‌ماند. امتیاز‌هایی در همان لایه‌ها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل می‌شود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ می‌کند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا می‌کنند که توانایی دور زدن تحریم‌ها و معامله در پشت در‌های بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیدا‌های شاخص اصلاح‌طلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحه‌ای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامه‌ای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشم‌انداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیده‌تر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیش‌تر احمدی‌نژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادی‌تر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسام‌آور قیمت‌ها، با جهش بی‌سابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار ساله‌اش خواهد شد بی‌آنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظه‌ای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. به‌رغم همه آمار‌هایی که ارایه می‌شود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوان‌سازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش می‌برد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالا‌های خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که می‌توانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بی‌آنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چاره‌ای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.

دیگر خبرها

  • ظرفیت های استان تهران برای تعامل اقتصادی با «واسط»عراق مهیا است
  • فاجعه برجام در انتظار لایحه عفاف!
  • تقدیر از برگزیدگان سیزدهمین جشنواره نوجوان سالم
  • آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
  • دستگیری یک نوجوان ۱۶ ساله در پی تهدید تروریستی در المپیک
  • بازگشت فروش نفت ایران به زمان برجام با دو برابر قیمت نتیجه تمرکز دولت بر بازطراحی تجارت انرژی کشور
  • پیروزی فاینورد با حضور کوتاه مدت علیرضا جهانبخش
  • جبران خلاء بهره وری در تغذیه دام با استفاده از خوراک کامل
  • پیروزی فاینورد در حضور کوتاه مدت جهانبخش
  • یکی از رسالت‌های «مهر» روایت الگوهای موفق حلقه‌های میانی است